جغد

ساخت وبلاگ
یادش بخیر یه زمانی، روزی نبود وبلاگو چک نکنم و تموم دغدغه هامو توش ننویسم....از اومدن پاییز خیلی خوشحالمکی باورش میشه دانیال داره دوسالش تموم میشه؟ واقعا چقدر تند تند گذشتخداروشکر که هستواقعا این چند وقته که همه جوره توی فشار و ناراحتی بودیم وجودش نعمت بود برامونمسئله برادرم هنوز به قوت خودش باقیه و میشه گفت بدتر هم شده ولی من دیگه سر شدمبرادرم با بچه هاش و پیراهن تنش برگشته و خانومش همه چیزو گرفتههزار جور حرمت شکنی و ... پیش اومد که واقعا گفتنی نیستفقط خدا میدونه برای هرکدومش چه فشاری بهمون وارد شدراستش دیگه سر شدم دیگه دلم برای برادرم نمیسوزه چون مسبب همه چیزو خودش میدونمآدمی که نتونه روابطو مدیریت کنه و عین غلام حلقه به گوش رفتار کنه و اجازه بده خانومش به تک تک ما بی احترامی کنه و فحش بده لایق چیه؟چرا قوی نبود چرا انقدر احمقانه رفتار کرد چرا مواظب خودش و بچه هاش نبود چرا توی اون زندگی سیاه بچه دار شد و هزار تا چرای دیگه تو ذهنمهالان اگر پشیمون بود و دست خودشو میگرفت و بلند میشد از جونم مایه میذاشتم کمکش کنم ولی خنده داره اگه بگم مدام دنبال اینه که دوباره خانومش برگرده تا شروع کنه و تنها حرفش اینه که بخاطر بچه هام مجبورمحالا تو خودتو به درو دیوار بکوب که بابا اون اگه بچه میخواست برات شرط نمیذاشت فلان خونه و مغازه به نامم کنین وگرنه برنمیگردممادر دلسوز با بچه هاش قمار میکنه؟این وسط برادرم هم برای بابای خوبی بودن تلاشی نکرده و در عوض تا تونسته گند کاری کرده که مبادا عقب نمونهخیلی ببخشید ولی زن و شوهر تپه ای نریده باقی نذاشتن(الان فقط همین جمله اومد تو ذهنم:/)دیگه نگم چقدرررر این دوتا بچه اسیب دیدن و چقدر از لحاظ روحی داغوننخیلی خیلی زیاد اذیت میکنن که من بهشون حق میدم چون توی جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 65 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 23:09

با خودم قرار گذاشته بودم قبل از تولد دانیال بیام و بنویسم ولی نشدنمیدونم چرا اینقدر روزا رو دور تند میچرخه واسم مخصوصا تو خونه جدید اینجا مدام کار تراشیده میشه خودمم که فکر میکنم میبینم همش دارم دور خودم میچرخم با مورچه های این خونه هم یک فیلمی دارم دیدنی از هرگوشه دنبالشون میکنم میبینم یه گوشه دیگه دارن رژه میرن کف خونه موزاییکه و لای درزاش بازه یکمی از همونجاها مورچه میاد بیرون این خونه قدیمی بود و وقتی قرار شد بیایم اینجا میخواستن تعمیرش کنن و تا حدی هم تعمیر شد ولی دیگه وقتی برای سرامیک کردن کف خونه نموند خونه قبلی اجاره داده شده بود و ما باید بلند میشدیم در حالی که این خونه هنوز آماده نبود و کارگر و بنا توش رفت و آمد میکردن یه روز جمعه که داشتیم ناهار میخوردیم دیدیم مستاجر جدید با اثاثش اومد و پاشو توی یه کفش کرد که ما همون روز خونه رو خالی کنیم (یه وقتایی آدما نه از انصاف بویی میبرن نه از شعور!) و نگم دیگه تو چه وضعیتی ما جابه جا شدیم توی خونه ای که پنجره هاش شیشه نداشت لوله کشیش خراب بود و یه دونه شیرش آب میومد گاز کشیش ایراد داشت و فقط یه شعله بخاری توش کار میکرد اون روزام قدرتی خدا انقدر سرد شد که استخونام صداش درومده بود عین انسان های اولیه چند روزی رو گذروندیم تا خونمون خونه شد  از رفت و امد کارگرا توی خونه بدون ماسک هم خودمونو به خدا سپردم روزای بدی بود ولی گذشت ...این روزام تفریحم چیز میز درست کردن و فیلم گرفتن و ادیتشه به اصرار مامانم استخدامی شرکت کردم و یکم فکرم مشغول اونه امتحانو که بدم یه بار بزرگ از رو دوشم میره کنار پس فردا تولد دانیال قشنگمه دوسالش شد باورتون میشه؟ بزرگترین مو جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 75 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 23:09

امروز جمعه سوم اردیبهشت ۱۴۰۰  هوا امروز ابریهپنجره بازه باد خنک میاد خونه تاریک شده، میخواستم امروز کاری نکنم ولی صبح که پرتقالای در حال انقراض یخچالو دیدم یه کیک جدید باهاش تست کردم و نتیجه اش عالی بود و روزمو بهتر کرد امروز آدم خوشحالی بودم چون هشت روز از شروع پوشک گرفتن دانیال میگذشت و سه روزه که دیگه یاد گرفته قبلش بهم خبر بده هربار که میگه جیش یک کیلو قند تو دلم آب میشه.خداروشکر خداروشکر خداروشکر چند روز پیش رفته بودم سوپر مارکت و از جلوی قفسه پوشک که بی خیال رد شدم دیدم جدی جدی این پسر داره بزرگ میشه .الان دوره شیرین زبونیشه دلم میخواد همه جمله ها و حرفای جدیدشو بنویسم ولی انقدر زیاد شده از دستم در میره ، منم با شعار خاطره توی ذهن ادمه نه روی کاغذ بی خیال نوشتن شدم .حالا مدیونید اگه فکر کنین تنبلی میکنم:)))توی اینستا پیج @fattibigg  و نمیدونم دیدین یا نه ولی نگهش داشتم که یادم بمونه تو این روزای سخت خوشی های کوچیک برای خودم درست کنم که بعدا افسوس نخورم ازینکه عمرم رفت و من هیچ خاطره خوشی برای خودم نساختم .من خودم خیلی وقتا ناامیدم عصبانیم ناراحتم ولی گفتم یادتون بیارم تو همه دوره ها سختی بوده جنگ بوده تجاوز بوده (حالا گرونی نبوده جغد...
ما را در سایت جغد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0sedayesokoot0013 بازدید : 79 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 23:09